نقد انیمیشن ضد ایرانی پرسپولیس
ساتراپی با کمک «وینسنت پارونو» و نود نفر همکار فنی ، کتاب پرسپولیس را به صورت انیمیشن در آورد که در آن کاترین دونوو ، دانیل داریو و چیارا ماسترویانی و سیمون آبکاریان به جای شخصیت های فیلم حرف می زنند. آنچه با عنوان «پرسپولیس» در سینماهای غرب به اکران در آمد ، در واقع مجملی بود از کتاب چهار جلدی پرسپولیس.موضوعی که در مورد این فیلم با قاطعطت تمام می توان گفت ، سیاسی بودن فطلم و سیاه نمایی جامعه ایرانی به گونه ای کاملا تکنیکی و حرفه ای است . اگر چه خانم ساتراپی در مصاحبه های متعدد خویش بر غیر سیاسی بودن فیلم تاکید دارد لیکن نماهای ایدئولوژیک و واقعیت موجود در فیلم ، مسئله دیگری را بیان می کند.
اشاره به برخی از صحنه ها و دیالوگ های فیلم این نظر را تایید می کند که پرسپولیس در صدد القا وجود خفقان و نومیدی در جامعه ایرانی بعد از انقلاب است.در قسمتی از فیلم ، مرجان کوچک شعارهایی مثل «شهدا در قلب ما هستند » و یا «حجاب ، آزادی زن است» را به باد مسخره می گیرد.پرسپولیس از سال های دفاع مقدس به عنوان حادثه ای که صرفا در آن کشتار و بدبختی بوده و به دلیل فروش سلاح های امریکابه طرفین درگیری به وقوع پیوسته یاد می کند و اشاره ای به آغازگر جنگ و اهداف استکباری آن و تجاوز به خاک ایران نمی کند .
از طرفی در صحنه ای که در مورد کشته شدن رزمندگان در جبهه ها صحبت می شود در تصویرعده ای در حال فرار و گریختن نشان داده می شود که توسط دشمن کشته می شوند.از سویی دیگر در این اوضاع مرجان به عنوان نمونه ای از جوانان ایرانی در حال جستجو برای خرید آهنگ های مایکل جکسون و Iron Madon است
و تنها طبقه خاصی از مردم مثل پسر خدمتکار قصد شرکت در جنگ را دارند که او هم به وسیله تو صیه های پدر و مادر مرجان منصرف می شود.پرسپولیس علیه حجاب و نمادها و هنجارهای ارزشی است و با ردی از «جوهر سیاه» زندگی مرجان را از کودکی روایت می کند که در خانواده ای کمونیست بزرگ می شود. پدربزرگ در زندان شاه و عمویش در زندان انقلاب کشته می شوند.مرجان کوچک تا جایی دلبسته کمونیسم است که در رویاهای کودکانه خویش ، خدا را به شکل «مارکس» می بیند و با وی حرف می زند و البته بعد ها با اینکه آرزوی پیامبر شدن دارد با خدا قهر می کند و نمی خواهد دیگر اورا ببیند.
در بخشی از فیلم ، عموی مرجان به افق دوردستِ بعد از دریای خروشان(رودخانه ارس) می نگرد که کاخ کرملین با آرم داس و چکش بر بلندای آن هویدا می شود و چنین القا می کند که کمونیسم مامن و پناهگاه انسان آشوب زده و مضطرب است.
عموی مرجان در بخش دیگری از فیلم رای قاطع مردم به جمهوری اسلامی ایران را چنین توصیف می کند:«طبیعی است ، چراکه نصف مردم بی سواد هستند ... هر انقلابی دوره گذار دارد و دوره گذار این انقلاب ، جمهوری اسلامی است.»وقتی عموی مرجان درباره کمونیسم حرف می زند ، او با غرور تمام می گوید :«عمو، من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد» و عمو نیز در پاسخ به این ابراز احساسات ، مجسمه پرنده ای که با خرده های نان در زندان ساخته است ، به وی هدیه می دهد.
در سرتاسر فیلم ، شادی و نشاط مردم را به شرکت در پارتی ، رقص و پایکوبی و شراب سیگار منحصر می کند که آن هم از طرف حکومت سرکوب می شوددر بخشی از فیلم نشان می دهد که مرجان با مادربزرگش برای دیدن فیلم گودزیلا به سینما رفته اند و بعد از اتمام فیلم مادربزرگ و مرجان در حالی که هوا سرد و برفی است ، عازم خانه اند و برف روی صندوق کمیته امداد نشسته است.گویا فیلم در صددالقا ترس ، سرما و عدم کمک به مستضعفان است .در جای جای فیلم به موضوع حجاب اشاره می شود و با عنوان نماد محدودیت و عدم آزادی از آن یاد می کند . اولین صحنه ای که در فیلم می بینیم تصویر مرجان است که در فرودگاه با روسری جلوی گیت بازرسی ایستاده است و به محض اینکه وارد خاک فرانسه می شود از دست آن راحت می شود و مشغول سیگار کشیدن می گردد.
همچنین در برخی صحنه ها مثل کلاس نقاشی حجاب را به باد تمسخر می گیرد .در این فیلم زنانی که از حجاب استفاده می کنند کسانی هستند که به دلیل بی سوادی و جبر سنت به آن پایبندند مثل خدمتکار خانه ، یا اینکه معلمان در کلاس درس هستند و یا زنان خشمگینی که با هتاکی به حجاب دیگران تذکر می دهند که یاد آور صحنه مشابهی در فیلم «بدون دخترم هرگز» می باشد . از دیگر موضوعات مرتبط شرایط ارتباط دختران و پسران جوان به ویژه دختران است و به دنبال همین موضوع مرجان به ازدواجی عجولانه دست می زند که نهایتا منجر به طلاق می شود.البته مرجان در دبیرستانی که زیر نظر کلیسا در وین اداره می شود هم دوام نمی آورد و تغییر مکان می دهد.همانطور که قبلا ذکر شد مرجان دوران نوجوانی و بلوغ را در اروپا می گذراند و تجربیات متفاوتی در ارتباط با همکلاسی ها و دوستان خود کسب می کند در محافلی حضور پیدا می کند که برای او تازگی دارد مثل شرکت در کنسرت های موسیقی خاص و مجالس و محافلی که گاه از ایرانی بودن خود فرار کرده و خود را یک فرانسوی معرفی می کند. تجربیات عشقی او نیز یکی پس از دیگری با شکست مواجه می شود و یس از یک دوره سخت بیماری با این شرط به خانه باز می گردد که کسی از او سوالی پیرامون آنچه بر او گذشته نپرسد.
در قسمتی از فیلم دعوای مردم بر سر خرید کالا به تصویر کشیده است .مغازه ها خالی از مایحتاج مردم است و مردم برای خرید خورد و خوراک خود نیز در تنگنا هستند دقایقی بعد از این با ورود مرجان به اروپا شاهد فروشگاه های بزرگی هستیم که شخصیت اصلی داستان از دیدن آن ها چنان به هیجان آمده که به عنوان تفریح هر روز به آن سر می زند.سراسر فیلم به جز صحنه هایی که به مهاجرت دائمی مرجان به فرانسه اشاره دارد و رنگی است شاهد یک فیلم سیاه و سفید هستیم که به مدد این روش بیننده بیش از پیش تحت تاثیر پیام های اقناعی آن قرار می گیرد.نتیجه آنکه پرسپولیس فضایی سرد ، بی روح ، افسرده و خفقان آلود در جامعه ایران ِ بعد از انقلاب را ترسیم می کند .فضایی که در آن مردم اسیر دست نیروهای حزب اللهی (مردان ریش دار و زنان چادری ) هستند که با خشونت و هتاکی تمام بر آنها مسلط هستند و این آن تصویری است که غرب غوغاسالار می خواهد از ایران در ذهن مخاطبش بسازد و چه بهتر که سازنده این اثر خود ایرانی باشد تا واقعیتی مستند به نظر برسد.باری ، پرسپولیس به پاس القا جامعه ای سیاه و یاس آلود از ایران توانسته است برنده جایزه سی و سومین دوره سزار فرانسه ، شصتمین دوره کن ، چهارمین دوره فستیوال فیلم زنان لندن Birds Eye View و جشنواره های سائوپائولو و ونکوور شود. در ضمن پرسپولیس نامزد دریافت جایزه هشتادمین دوره اسکار در 2008 و نامزد بهترین فیلم خارجی گلدن کلوپ 2007 شد.