اساس شیطان پرستی فلسفی بر تقدیس جاودانگی استوار است .
ایشان بر این باورند که شیطان به انسان آموخت تا از میوه ی درخت جاودانگی بخورد و در این راه خود از درگاه الهی طرد شد . بر این پایه شیطان را اولین و مهم ترین معلم انسان قلمداد می کنند. ایشان همچنین معتقدند اگر شیطان نبود ، انسان با عقل و اختیار و جاودانگی آشنا نمی شد بنابراین شیطان را باید دوست داشت . از جمله قوی ترین سازمان های شیطان پرست دنیا انجمن معروف ماسونی است که هم اکنون قدرت را در بیشتر مناطق دنیا در دست دارد . لقب « معمار بزرگ » در انجمن های فراماسونری در حقیقت ویژه ی شیطان است نه خدا .
این گروه ها قائل به تعاریفی همچون خوبی یا بدی نیستند و معتقدند چیزی به نام خیر و یا شرارت وجود ندارد و به جای تعابیری از این دست ، باید تنها از « ضعف » و « قدرت » سخن گفت . چون پای بندی به اخلاق را نوعی ضعف و دست و پاگیر تلقی می کنند ، بر همین پایه ، در این قبیل گروه ها روشهایی را آموزش می دهند که « قدرت ناب و بدون اخلاق» را در انسان ها رشد می دهد .
آنها قائل به رسالت اجتماعی برای انسان نیستند و می گویند انسان خود خدایی است جاودانه که در حال تغییر شکل از یک نوع حیات به نوعی دیکر ، از این دنیا به دنیایی دیگر سیر می کند . او هیچ مسئولیتی در قبال هیچکس ندارد و تنها موضوع مهم ، رسیدن به رهایی و جستن از دام مرگ است .
این مسخره بازی هایی که در خیابان ها می بینیم ، لباس های عجیب و غریب ، مراسم مضحک و قربانی و علامت پرستی و .... همه و همه مربوط به یک مشت افراد بیسواد است که از بنیان های شیطان پرستی فلسفی بی اطلاعند.
پیغام مدیر سایت
مديريت سايت برادران ضد فراماسونري