کابالا و جادو گرایی
قرون شانزدهم و هفدهم میلادی، دوران شکوفایی جادوگری، کیمیاگری، غیبگویی، طالع بینی و انواع علوم خفیه و نفوذ فوق العاده ی آنها در دربارها و محافل فرهنگی اروپاست. این موجی است که دقیقاً با رنسانس ایتالیا آغاز شد و اومانیست-هایی چون "پیکو دلا میراندولا" از مُرَوِّجین بزرگ آن بودند. به طور مثال، ایتالیای عهد رنسانس، کانون سحر و جادو به موهوم ترین شکل آن بود.
اومانیست ها (اومانیسم عبارت است از "انسان محوری" که در برابر "خدا محوری" قرار می گیرد) -که مکتبشان را از کابالا به ارث برده اند- غالباً به "همزاد" یا "نگهبانان غیبی" اعتقاد داشتند. پودجو براتچولنی از چهره های برجسته ی رنسانس، از عفریت هایی سخن می گفت که مانند سَوارانِ بی سر هجرت می کنند، یا از هیولا های ریشویی که از دریا ها برمی خواستند تا زنان زیبارو را بربایند.
ماکیاولی به "امکان پر بودن هوا از ارواح" اشاره می کرد و اعتقاد خود را به این امر که وقایع بزرگ با نشانه هایی از صور عجیب، پیشگویی، الهام و علایم آسمانی اعلام می شوند، ابراز می داشت و مار سیلیو فی چینو، مترجم افلاطون، شرحی در دفاع از غیبگویی و طالع بینی نوشت.
پیشرفت حوزه ی قدرت و نفوذ جادوگرایی در محافل فرهنگی اروپا به حدّی بود که "وقتی لورنتسو مدیچی دانشگاه پیزا را از نو تأسیس کرد، برای طالع بینی کرسی ای در نظر نگرفت؛ امّا دانشجویان مُصِرّ اً خواستار تشکیل آن شدند و او ناچار با خواستشان موافقت کرد"
تعلق به جادو و علوم خفیه با گسترش طریقت کابالا و آرمان های مسیحایی در اروپا پیوند مستقیم داشته و دارد. پیکو، "پدر کابالیسم مسیحی"، می گفت: "هیچ علمی چون جادو و کابالا، حقّانیت مسیح را بر ما ثابت نمی کند".
کابالیست های مشهوری که قبلاً از آنها نام به میان آمد (یعنی تریتمیوس، آگریپا، پارسلسوس و گیوم پستل) اصلی ترین چهره های ترویج جادوگری در اروپا می باشند.