براي بررسي تاريخچه پرابهام فراماسونري بي مناسبت نيست كه اشاره اي به معناي لغوي واژه فراماسونري داشته باشيم. اين واژه از دو قسمت در زبان فارسي واژه هايي نظير فراموشخانه، فراماسون، فراي مايسان، فريمشن، فريمسن، بنّايان آزاد و ... مترادف واژه فراماسونري محسوب ميشود و در عربي نيز اصطلاحات «الماسونيه»، «البنايهالحره»، «الماسونيه الحره»، «الفرمصونيه» متداول است. وجه تسميه گزينش اين نام براي تشكيلات مخفياي كه چگونگي ايجاد و تطور آن بعد از ساليان دراز همچنان در هالهاي از ابهام قرار دارد اين گونه توضيح داده شده كه بنّايان در زمره آن دسته از صنوفي قرار داشتند كه به جهت اهميت حرفه آنان از بيگاري براي اشراف و ارباب كليسا معاف شدند و به همين جهت بنّاي آزاد لقب گرفتند.
همچنين گفتهاند شرط پذيرش عضو جديد و شاگرد در صنف بنّايان، برده نبودن متقاضي و آزاد بودن وي بوده است و همين امر سبب شده كه اين نام براي تشكيلات مزبور برگزيده شود. درخصوص زمان پيدايش اين تشكيلات اتفاق نظر وجود ندارد و به واسطه وجود اخبار متناقض و غير واقعي هالهاي از ابهام و خرافه تاريخچه اين جمعيت را احاطه كرده است. اين امر بيترديد ناشي از تمايل ماسونها به پررمز و راز جلوهدادن مسلك فراماسونري است كه به نحوي حس كنجكاوي افراد را نسبت به اين موضوع جلب كرده تا موجبات گرايش افراد ناآگاه را به مسلك خود فراهم نمايند. در همين راستا سعي عمده ماسونها معطوف به تدوين تاريخي به قدمت پيدايش جهان براي جمعيت فراماسونري از زمان آفرينش بشر اوليه، و يا به تعبير اديبالممالك فراهاني از زمان، حضرت آدم (ع)، ميباشد.
اديب الممالك در منظومهاي كه در خصوص فراماسونري براي لژ بيداري ايران سروده بود ذات باريتعالي و تمامي پيامبران و ائمه را ماسون معرفي ميكند و حضرت آدم (ع) را اولين ماسون در بين انسانها به شمار ميآورد. عدهاي ديگر زمان ساختن اهرام مصر را سرآغاز پيدايش فراماسونري ميدانند و عدهاي نيز زمان ساختن معبد حضرت سليمان(ع) را به عنوان مبدا شكلگيري اين تشكيلات معرفي ميكنند. عدهاي 4004 سال قبل از ميلاد مسيح را به عنوان مبدا پيدايش فراماسونري ميدانند و ميگويند اگر سال مورد نظر با عدد 4004 يا 4000 جمع شود سال فراماسونري به دست ميآيد. برخي پانصد سال قبل از ميلاد مسيح را مبدا فراماسونري محسوب ميكنند و مدعي هستند كه در زمان جانشين «رومولوس»، باني شهر روم، توجه به صنعتگران و به ويژه بنّايان براي ترميم خرابيهاي شهر روم فزوني گرفت و از اين طريق نخستين مجامع فراماسونري شگل گرفته و اولين لژهاي ماسوني كه به واقع استراحتگاه بنّايان محسوب ميشد به وجود آمد. آنان مدعي هستند كه اين جمعيت كاملاً صنفي بود و براي حفظ حقوق اعضاي صنف، قواعد و مقرراتي را براي خود وضع كرده بود. به ادعاهاي مزبور ميتوان انتساب به كاهنان دروييد ( Drutds) يا كالديها (Culdees)، رهبانان يهودي يا راهبان اسني (EssÅnse)، كه بين سالهاي 140 پيش از ميلاد و 68 ميلادي وجود داشتند، مذاهب مصر باستان نظير ايخناتون و آيين ايزيس و ازيريس (Isis - osiris)، كابالسيم يهودي (Kabbala) ، گنوسيزم مسيحي (Chnosticism) ، هندوئيسم (Hinduism)، تئوسوفيزم (Theosophysm) ، ميترائيسم Mithraism و رزكروا و ... را نيز افزود. محمود هومن بزرگ فرمانرواي شوراي عالي آيين اسكاتي علاوه بر موارد فوق مدعي است كه: «ما وارث فلسفه يونان باستان به ويژه فيثاغورث و دانش مغان نيز هستيم.»