شیطان پرستی جدید
شیطان پرستی جدید در انگلستان به وجود آمد و البته زیاد نیز تعجب برانگیز نیست زیرا انگلیس یکی از کشورهایی است که جادوگرانی بسیاری را داشته است و البته وجود اهالی باستانی آسیای میانی و خاورمیانه و همچنین اهالی یونان باستان در انگلیس ثابت شده است زیرا از اکتشافات به دست آمده در برخی محل های برگزاری مراسم شیطان پرستی و جادوگری در انگلیس نظیر محل استون هنج آثاری از تمدن ایران و یونان پیدا شده است و همچنین در کتب شیطان پرستی و جادوگری کلمات عبری، یونانی و فارسی ( البته هیچکدام نه به صورت کنونی ) وجود دارد. شیطان پرستی جدید بر خلاف شیطان پرستی قدیمی اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارد بلکه شیطان پرستی جدید شیطان را در طبیعت و در وجود هر انسانی میداند و این باطن هر کسی است که شیطان در آن وجود دارد و مراسم شیطان پرستی جدید مراسمی است برای دعوت از شیطان باطنی و حس اهریمنی درونی است که با اعمال جنسی آرام و ارضا میشود.
آنها جسم پرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه که وجود دارد مدیون آلت تناسلی آدمیست و دیگر اینکه انسان باید کاملترین لذت جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد. آنها معتقدند به زندگی پس از مرگ و آن اینکه بعد از مرگ روح کسانی که در دنیا لذت جسمانی لازم را نبرده اند به این دنیا برمیگردد و لذت جنسی خود را کامل میکند. در مراسم شیطان پرستی جدید مخلوطی از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب مقدس بر روی حاضرین پاشیده میشود ( همانند آب مقدس در مراسم عشای ربانی مسیحیت ) و البته در شیطان پرستی جدید اعتقادی به قربانی کردن انسان و حتی حیوان وجود ندارد.آنتوان لاوِي هرگز انتظار بنيان گذاري آئين جديدي را نداشت.
بلانچ بورتون کاهنه کلیسای شیطان
و معشوقه آنتوان اس زاندر لاوِي (بنیانگذار شیطان پرستی نوین) در کتاب The church of Satan (کليساي
شيطان) با اشاره به موضوعات مختلف، شيطان پرستي را از زواياي متعدد بررسي کرده و
براي آن آينده نگري خاصي را ترسيم مي کند. در بخشي از اين کتاب با عنوان اصلي کتاب
يعني The
church of Satan (کليساي
شيطان)، مي نويسد:
«آنتوان اس زاندر لاوِي در شب 30 آپريل و روز يکم ماه مي، در سال 1966.م و در فصل
بهار، کليساي شيطان را در حالي که جادوگران شيطاني در زمين پرسه مي زدند، بنيان
نهاد.
لاوِي در حالي که سر خود را تراشيده بود، (مانند مراسمات قرون وسطايي) تشريفات را
آغاز کرده و عده اي از جادوگران نيز براي منافع شخصي خود، دور او را گرفتند. تا
بتوانند نيروي شيطان را دريافت کنند.
در جادوي تثليث، توجه معنوي به روح و فداکاري براي جهنم، پيگيري مي گردد. تراشيدن
سر در مراسم شيطان، از فرامين اساسي است که بايد انجام گيرد. همانند تراشيدن سر با
تيغ و شستشو با آب زمزم در اسلام، که نخستين جريان برج هفتم شيطان است.
سال 1966.م اولين سال سلطنت شيطان بر فرزندان آدم بود. اين مکتب بزرگترين انقلاب
از نوع خود، در سرتاسر جهان تا به امروز است، که مخلوطي از جادو- منطق و دين مبتني
بر شهوات است.
حالا آمريکا بعد جاهاي ديگر،
شهوت در عوض انکار، سپس خودپسندي در حکم دوست داشتن. اين در زماني است که زمين
گسسته شود و همه به شيطان گرويده شوند.
مي بينيد که او در کتاب خود، حتي به آئين اسلام نيز اشاره کرده و سعي مي کند اعمال
شيطان پرستي را در مقايسه با اديان الهي به نوعي توجيه کند. آنگاه به فراگير بودن مکتب
شيطان پرستي مي پردازد.
لذا هيچ عجيب نيست که در کنار اعمال و مناسک شيطان پرستي، (در سايتهاي مربوط به
اين فرقه) عکسها و گوشه هايي از مراسم قمه زني که به مناسبت عزاداري امام حسين (ع)
انجام مي پذيرد هم قرار گرفته و آن را به نوعي به شيطان پرستي ملحق کرده و با اين
ترفند اعمال وحشيانه خود را توجيه مي کنند.( البته همه خوب می دانیم که قمه زنی یک
بدعت است که در اسلام وارد شده و ایرادات واضح و آشکاری به آن وارد است.)
در ادامه باب ديگـري گشوده شده و دلايـل ايجـاد مکتب شيطان پرستي از نگاه لاوِي را
مطـرح مي سازد. بورتون از اين باب با عنوان «Modern Prometheus»
(پرومتئوس جديد) ياد مي کند و مي افزايد:
«آنتوان لاوِي هرگز انتظار بنيان گذاري آئين جديدي را نداشت. اما او براي مردم
احساس نياز کرد که چيزي براي مقابله با رکود مسيحيت ايجاد کند. و فهميد که اگر او
نتواند آن را انجام دهد، هرگز کسي نخواهد توانست. يا شايد کمتر کسي شايستگي آن را
داشته باشد.( در اینجا شخصا از ایشان به خاطر دلسوزی برای مردم سرگردان زمین که
هیچ دین کاملی در اختیار نداشتند، تشکر می کنم.)
لاوِي بايد نشان مي داد که عدالت، برگرفته از رنج و عذاب براي انسانهاست. و کسي بايد با نيرو در مقابل آن بايستد. او شروع کرد به تحقق بخشيدن آن. او از ما براي پيشرفت علم و فلسفه استفاده کرد و به آن نيز دست يافت. و آن فلسفه ايستادن در برابر خدا و کليسا بود. و همچنين يک قرارداد جديد اجتماعي به وجود آورد.
ما بايد نشان دهيم براي آن انقلاب بزرگ آفريده شده ايم. و نبايد از ورود آن به روح
خود جلوگيري کنيم .
شيطان با يک نام يا نامهاي ديگر شبيه انسان است، که انسان را با چشاندن لذات شيرين
وسوسه مي کند.
شيطان، با پنهان کاري بيان مي کند که او تنها نامزد خداوندي است. او کسي بود که
توانست براي پاداش، درخواست قدرت کند و چه کسي سزاوار پاداش است. (اشاره به رانده
شدن شيطان از درگاه خداوند. و اينکه به خداوند عرض کرد که خدايا در عوض عبادتهاي
چند هزار ساله قدرتهايي را به من عطا کن. خداوند نيز به او قدرتهايي را بخشيد.)
شيطان در عوض خلقت معاصي و گناهان، ضمانت گناهکاران را قبول کرد و تشويق کرد زياده
روي و افراط را. و او همان کسي بود که خدا مي توانست ما را به سمت او هدايت کند.»
توجه داشته باشيـد که بورتون چگونه به دفاع از لاوِي پـرداخته و او را توجيـه و
تقديس مي کنـد. و شيطـان پرستي را مـوهبتي الهـي مي شمارد.
در بخش ديگر کتاب با اشاره به بازي لاوِي در فيلم بچه رزماري، فيلم را به عنوان سرباز کليساي شيطان معرفي مي کند. به اين بخش توجه فرماييد.
«Hell on reels» (جهنم در حلقه
هاي فيلم) «هنگاميکه فيلم بچه رزماري در
سال 1968.م در حال ساخت بود، لاوِي در اين فيلم مشغول ايفاي نقش بود. و جمعي از
مسئولين فرهنگي از جمله رئيس اداره تبليغات آمريکا نيز نظاره گر بازي او بودند. در
اين ميان همه متوجه لاوِي بودند که در حال تمرين اعمال مذهبي شيطاني بود. او
درباره فيلم گفت: فيلم بچه رزماري براي کليساي شيطان مثل انجمنku klux klan (سازمان
سري سياه پوستان آمريکا) به عنوان يک سرباز براي ملت آمريکاست.» «Lucifer rising» (طالع شيطان). اين بخش به شرح آينده شيطان پرستي پرداخته و برخي آداب
موبوط به عضويت در کليساي شيطان را مطرح مي کند. بخشي از اين متن را بخوانيد. سرانجام در سال 1975.م مجدداً فعاليت کليساي شيطان آغاز
گرديد و کساني که با لاوِي تماس داشتند، دوباره فرا خوانده شدند. اما تعاليم کفر
آميز مسيحيت، به شدت فعاليت لاوِي را محدود کرده بود. لکن تحت رهبري و هدايت
لاوِي، امور به سرعت انجام گرفت و لاوِي براي قانع کردن ديگران نامه هايي را براي
برخي افراد نوشت. در نتيجه با تدبير لاوِي راهي براي پاکي خانه گشوده شد.»
اين فيلم در کمال وقاحت آداب مسيحيت را به سخره گرفته و تصويري زشت از مريم مقدس
به نمايش گذاشت. مفاهيم شيطاني در آن به صورت کاملاً آشکار ولي توجيه شده براي
همگان به نمايش درآمد.
باز در ادامه کتاب به بخش ديگري می رسیم:
«عضويت در کليساي شيطان پيوسته در حال افزايش است. لاوِي براي اين عضويت شرايطي
دارد.
اولين شرط، ملاقات حضوري است. که جزء اصلي آن، تجمع پيرامون گوي است. که هر کجا
برود برکت را با خود مي برد. و ملاقات در سرداب صورت مي گيرد.
لاوِي در آن زمان (زمان آغاز به کار کليساي شيطان)، بعد از گذشت چند سال کليساي
شيطان را رسماً تثبيت کرد. و بعد از مدتي همگان از وجود کليساي شيطان آگاهي يافتند
و روز به روز بر جمعيت پيروان لاوِي افزوده شد.
اکنون کليساي شيطان وضعيتي مطلوب دارد. البته از دنياي بيرون تحت فشار قرار دارد،
ولي با نيروي مضاعف و فشار کاري بيشتر و انجام تشريفات مذهبي، ديگران به پذيرش اين
آئين تشويق خواهند شد.»
نويسنده کتاب باز نگاهي به گذشته اين مکتب انداخته و در ادامه چنين يادآور مي شود:
«در دوره اي پيروزي نسبتاً با لاوِي بود. اما اين مقطع گذرا و کوتاه بود و بـراي
مدتي بيشتر مراسمات مذهبي، شبانه و در خفا صورت مي گرفت. ولي به مرور بر پيروان
شيطان پرستي افزوده شد.
در سال 1970.م انجام مراسمات و سخنراني ها و رفتار و عملکرد فردي لاوِي، باعث شد، گرايش
عمومي به او بيشتر گردد. در سال 1972.م مراسمات در خانه سياه انجام مي شد. و اين
به خاطر آن بود که کليساي شيطان ديگر مکان مناسبي براي انجام مراسمات مذهبي نبود،
لذا مراسمات در غار مرکزي، معروف به خانه سياه انجام مي گرفت.
(نام خانه سياه را لاوِي براي اولين بار بر غار زيرزميني مرکزي نهاد) و تنها طبق
دستور، کليساي شيطان را با پرده سياه پوشاندند.