بدون شک یهودیان مخفی دارای نقشی مهم و اساسی در تحریف دیانت مسیحیّت در زمان پیدایش و حتّی در دوران جدید بودهاند و نشانة آن را میتوان در اعلام مجمع واتیکان در سال ۱۹۶۳ م. در قرن گذشته مبنی بر تبرئة یهود از خون مسیح(ع) مشاهده نمود. کاردینال آلمانی، بیّا که این سند را تسلیم پاپ واتیکان نمود، اظهار داشت که:
این سند حاصل [مطالعة] یک روز یا یک شب نیست؛ بلکه این خلاصه و چکیدة مطالعات و بررسیهای فراوان است.و پاپ بیست و سوم نیز با امضای این سند، پرده از آخرین تلاش یهودیّت معاصر و موفّقیت آن در وادار ساختن مسیحیان به دست کشیدن از یکی از مهمترین عقایدشان فرو انداخت.
او با این اقدام، به مخالفت با متون انجیلی برخاسته که در آن بر نقش اساسی یهود در مصلوب نمودن مسیح ـ بر اساس اعتقاد آنان ـ تصریح شده است؛ زیرا در «سفر اعمال رسولان»، پطرس به سه هزار نفر از یهودیان میگوید:این همان عیسی است که شما او را مصلوب نمودید.و در انجیل متّی که مورد استشهاد یکی از کشیشهای طایفة قبطی قرار گرفته، متون انجیلی که در آن، تصمیم یهود را برای مصلوب کردن مسیح و نیز رهایی و به آسمان رفتن وی را انکار مینماید، ذکر کرده و به عنوان دلیل، این سخن یهودیان را نقل مینماید:
مسئولیّت خون او به عهدة ما و فرزندان ماست.تاریخنگار یهودی، جوزفس ولایس (۲۷ ـ ۹۷ م.) میگوید:در آن هنگام مردی حکیم زندگی میکرد که نام او عیسی بود و به رفتار پسندیده و تقوا مشهود بود… تا جایی که میگوید او مسیحیّت است که رهبران و بزرگان امّت ما (یعنی یهود) از او شکایت داشته و پیلاطس بیزانسی او را برای مصلوب شدن تسلیم کرد.این مورّخ یهودی که در اوایل قرن اوّل میلادی میزیست، از دیانت مسیحیّت پیروی نمیکرد و بر دین یهود از دنیا رفت. یک یهودی مصری به نام شاهن ماکاریوس در مورد او میگوید: او از دیانت مسیحیّت پیروی نمیکرد و پدر وی در بالاترین مناصب کاهنی بود. او بر مذهب فریسیها تربیت شد و مسیحیان را همچون دشمنان و حسودان نسبت به خود به حساب میآورد. جوزفس ولایس از بارزترین مورّخانی به حساب میآید که به این متن به عنوان دلیلی بر مصلوب شدن مسیح تأکید مینمایند؛ امّا بسیاری از مسیحیان با این متن و تأکید آن مخالفت میورزند؛ برای مثال پل مایر، استاد تاریخ قدیم کرسی «راسل سیبرت» در دانشگاه «میشیگان غربی»، پس از آنکه سخن جوزفس را که مسیحیان او را منحرف میدانند، به چالش میکشد، میگوید:با وجود اینکه این متن به صورت حرفی در دستنوشتههای جوزفس که به اوایل قرن سوم باز میگردد، ذکر شده است، مورّخ کنیسهای، یوسوبیوس همراه با دانشمندان دیگر، در صحّت حملات به مسیحیّت در متن، تردید کردهاند؛ زیرا جوزفس، عیسی را همان مسیحی که پس از مرگ از قبر برخاست، نمیدانست و الّا یهودی و غیر مسیحی باقی نمیماند.
ما با استدلال نسبت به همین متون از سخنان و نوشتههای خود مسیحیان، صحّت تحریفات آنها را اثبات مینماییم؛ امّا به عنوان مسلمان به سخن خدای تعالی در مورد مسیح(ع) و یهود ایمان داریم، آنگاه که میفرماید:
«فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بَآیَاتِ اللهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِیَاء بِغَیْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً ٭ وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَی مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا بَل رَّفَعَهُ اللهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللهُ عَزِیزًا حَکِیمًا : پس به [سزای] پیمانشکنیشان و انکارشان نسبت به آیات خدا و کشتار ناحقّ آنان [از] انبیا و گفتارشان که دلهای ما در غلاف است؛ [لعنتشان کردیم] بلکه خدا به خاطر کفرشان بر دلهایشان مُهر زده و در نتیجه جز شماری اندک {از ایشان}ایمان نمیآورند و [نیز] به سزای کفرشان و آن تهمت بزرگی که به مریم زدند و گفتة ایشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند؛ لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که دربارة او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شک شدهاند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه گمان پیروی میکنند و یقیناً او را نکشتند؛ بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حکیم است.»نخستین تحریفهای دین مسیحیّت به دست مردی از یهودیان متعصّب رخ داد که با وجود اعلان مسیحی بودن خود، بیشترین اذیّت و آزار را نسبت به مسیحیان اعمال کرد. او کسی جز پولس (پل) یا شائول یهودی نبود که خود مسیحیان دربارة وی میگویند:
شائول در شهر طرسوس زندگی میکرد و پدرش از یهودیان معتقد به سنّتها و عادات و رسوم یهودی بود و مادر وی از شخصیّتهای ممتاز بود و کارهای قابل توجّهی را ارائه میکرد، از این رو دولت روم با پاداشهای معنوی از او حمایت میکرد.بر این اساس او و خاندانش از امتیازات شهروندان رومی بهرهمند گردیدند و شائول نیز مفتخر به عبرانی بودن بود. او زبان و فلسفة یونانی را به خوبی میدانست، احساس راحتی برای شائول تا زمانی که حتّی یک مسیحی را در آسایش میدید، امکانپذیر نبود و هنگامی که اطّلاع پیدا کرد که مسیحیان «دمشق» در صلح و آرامش به سر میبرند، همچون یک وحشی درّنده عازم آنجا شد و شروع به پراکنده کردن زهرهای مسموم کنندة خود در آنجا نمود تا شاید بدین وسیله شاگردان عیسی مسیح را در آنجا به قتل رساند. پس از رسیدن به آنجا شروع به دمیدن روح تهدید در آنجا نمود و خواستار خونریزی بیشتر شد؛ زیرا قلب وی هیچ گاه از ریختن خون مسیحیان سیریپذیر نبود و این کار را به عنوان یک کار مقدّس و خدمت به خداوند تلقّی میکرد؛ زیرا گمان میکرد که نام مسیح مشابه کاتاریسم در دیانت یهود است، از این رو اقدام به تخریب کلیسایی در اورشلیم و قتل و تهدید مسیحیان از روی انتقامجویی نمود و تکیة او در اینگونه اقدامات، پیامهای رئیس کاهنان یهودی بود … در حالی که قطعاً رئیس کاهنان نیاز به وجود فردی که او را برای آزار و شکنجة پیروان عیسی برانگیزد، نداشت؛ امّا در این جوان شورشی با غیرت نسبت به جلال و شکوه خداوند، مردم او، قانون، هیکل و سنّتهای پدران، چیزی را مییافت که او را شادمان میکرد، از این رو نامههایی را به این جوان داد که از تمامی مجامع، اجتماعات و یهودیان در دمشق میخواست که در برابر هر مؤمن به عیسی، پایداری و مقاومت ورزند.این سخن خود مسیحیان دربارة پولس یهودی یا شائول است که پس از آن (ظاهراً) به دین مسیحیّت درآمد و دین مسیح عیسی بن مریم(ع) را تحریف و تبدیل نمود، حال ببینیم این پولس یا شائول کیست؟